ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

ابوالفضل هدیه خدا

ابوالفضل هدیه ای دوباره از خدا

عزیز مامان چطور شروع کنم خاطرات روزهای بد گذشته رو چطوری بگم که خداوند تو رو دوباره به ما هدیه داد آره عزیز مامان تو مریض شدی تب کردی و.......... نه نمی خوام  بگم  نمیگم چه به روز من و بابا و بقیه اومد فقط فکر میکنم 10سال پیرتر شدم ولی باز هم خدای مهربون بدادمون رسید و مثل همیشه کمکمون کرد و دوباره تورو به ما هدیه داد عزیز مامان تو همه زندگی مامان و بابا هستی  از خدا میخوام که تورو همیشه برای ما سالم نگه داره و خودش محافظ همه بچه ها باشه آره عزیزم همیشه برات خوندم که لالا لالا گل نارم چه خوشبختم تورو دارم     بدون تا روزی که زنده ام تورو تنها نمیزارم لالا لالا گل لاله بشی کاشکی تو صد ساله  &nb...
16 ارديبهشت 1391

وبلاگ پسرم یکساله شد

عزیز مادر یک سال از روزی که تصمیم گرفتم خاطرات قشنگت رو ثبت کنم میگذره خوشحالم از اینکه تونستم ادامه بدم و با وجود گرفتاریها به خاطر تو عشق مامان این کارو ادامه دادم الان هم خوابی که تونستم چندخطی بنویسم ممنونم از تمام دوستهای خوبم که تو این مدت مارو تنها نگذاشتن و به ما سر میزدن و نظر میگذاشتن . دیشب با دوستهای بابا عمو داوود اینها و عمو پیمان و خانمش رفتیم پارک خیلی خوش گذشت تو هم عمو داوود رو  داوود صدا میکردی بعد هم با بابا و عموها فوتبال بازی کردی میگفتی پاس گل . مامان به قربونت بره راستی چهارشنبه شب رفتیم خونه مامانی اینها که با پسر عموها و دختر عمو (همه نوه ها) بریم عکاسی از شما نوه ها عکس دست جمعی بگیریم وای که چه کردین شما...
2 ارديبهشت 1391
1